اول از همه؛ من عشق‌کتابم.

داستان اینجوری شد که گذشت و گذشت و دیدم که عه، بعضی چیزا رو دیگه نمیتونستم بنویسم. و حتی نمیخواستم بنویسم. برای همین اگه بخوایم فانتزی نگاهش کنیم تاریک‌خونه کتابخونه‌م رو باز کردم و تصمیم گرفتم عکسایی که میگیرم از چیزایی که میبینم، از چیزایی که اتفاق میفته رو اینجا آویزون کنم.

و همین. اینجا راحت‌ترم.

خیلی راحت‌ترم.

He/him