درمورد یه آدم تقریبا مهم تو زندگیم با والری صحبت کردم. آخرش به این جمله رسید که:

تو سگ کی باشی که من برات نامه بنویسم؟

.

هر بار که مینویسم یه تیکه از روحمو جا میذارم. توی نوشته‌ها.

.

به پیتر فکر میکنم، به زندگی‌ای که توی جادوگران داشت و حالا میفهمم وقتی طرف می‌گفت شخصیت رول‌پلیش جزوی از خودش شده از چی صحبت می‌کرد. وقتی وارد اکانتم شدم و با لرد صحبت کردم حس کردم یه تیکه ازم برگشت.

.

راهی نداره، باید دوباره بلند شی.

.

پنی پنی پنی.